وقتی می گویند ازدواج سفید، هنوز به خوبی نمیدانم واژه سفید چقدر به این نوع از ازدواج میچسبد؛ ولی میدانم چگونه رویای شیرین دختران جوانی که آن را نادانسته دنبال میکردند به باد داده است. ازدواج سفید یکی از مسائل اجتماعی مرتبط با سبک زندگی است که جاندخت به دلیل تعهدی که به کاربران عزیز خود دارد در این مقاله به آن پرداخته است.
یک شروع عاشقانه، یک پایان زهرآگین

«میشه راجع بهش حرف نزنیم؟ »
«دلم نمیخواد چیزی بگم!» با هق و هق و گریه دیگر توان حرف زدن ندارد.
خوب میگذارم گریه کند. حتی اینجا داخل اتاق مشاوره هم تنهای تنهاست. کسی نیست که درآغوشش بگیرد و نوازشش کند. هر کاری که بتوانم برایش انجام میدهم؛ ولی ای کاش همان دو سال پیش آمده بود.
با صدایی بریده بریده، چشمانی خیس، قلبی خونآلود، حالی درمانده و پریشان و دستمال مچالهای که جلوی بینیاش گرفته شروع ماجرا را اینطور تعریف میکند:
«تازه وارد دانشگاه شده بودم. مثل خیلی از دخترهای دیگه توی این سن و سال، ترگل و ناز و معصوم بودم. دنبال یک جایی برای اقامت میگشتم. کسی با من نیامده بود. خودم باید یک فکری میکردم. وقتی باهم آشنا شدیم هنوز متوجه نبودم قرار است چه اتفاقی بیافتد.
دنبال یک آگهی را گرفتم و رفتم داخل خانه. پذیرایی گرمی از من کرد و اتاقم را نشانم داد. همان شب وسایلم را بردم و شاد و خوشحال روی تختم دراز کشیدم. نمیدانستم چه اتفاقی افتاده. قرار بود به جای اجاره خانه، کارهای خانه را من انجام بدهم. خرج و مخارج هم با ساسان باشد.
چند روز بعد با یک هدیه به خانه آمد و گفت میخواهم باهم ازدواج کنیم. من دیگر طاقت ندارم تو هر شب در یک اتاق دیگر بخوابی. گفتم باید با خانوادهام صحبت کنم. حرفم را قطع کرد و گفت: الآن لازم نیست. فعلا ازدواج سفید میکنیم. بعد اگر همه چیز خوب پیش رفت عقد میکنیم. برایم توضیح داد ازدواج سفید چیست و متقاعدم کرد.
نمیدانم چرا دلم لرزید و از عشقی که این چند روز به ساسان پیدا کرده بودم، چشمانم برق میزد. آن شب مرا به اتاق خودش برد. مرا عاشقانه بوسید و تنم را لمس کرد. آنقدر از من تعریف کرد، انگار که بزرگترین گنج روی زمین را پیدا کرده. من ولی رویاهایم را در آن گرماگرم عاشقانه به هم میبافتم و خیالاتم از آیندهای که قرار بود با ساسان بسازیم پیش چشمانم زیباترین فیلم دنیا را نمایش میداد.
این شروع ازدواج سفید ما بود. رابطهای که برخلاف گفتههای ساسان، کاملا نامشروع بود؛ ولی برایم اصلا آن لحظه مهم نبود. این شروع همان مسیری بود که هرگز نباید آغاز میشد؛ ولی دیگر راه برگشتی نداشت.
ازدواج سفید، ازدواج است یا سفید؟

ازدواج یک نیاز انکار ناپذیر برای هر نوجوان و جوانی است که به سن بلوغ رسیده است. نیازی که این روزها دست نایافتنی شده. برای دختران، عمیقتر از نیاز جنسی، نیاز به یک تکیهگاه ازدواج را ضروری میکند.
وقتی همه چیز از جای خودش خارج میشود، وقتی خانواده ناامن میشود و وقتی مجبوری برای زن بودن، مردنمایی کنی، راه حلهای عجیبی هم پیدا میشود. اصلا هم اتفاقی نیست.
ازدواج سفید به معنای کف میدانیاش یعنی تو دختری هستی که با یک کاغذ سفید، میروی در خانه یک مرد زندگی میکنی. آن مرد جوان روی آن کاغذ هیچ چیزی برایت ننوشته. هیچ تعهدی به تو نداده. هیچ مسئولیتی را در قبال تو برعهده نگرفته.
وقتی آن کاغذ سفید را قبول میکنی، دیگر تنهای تنها هستی. خودت و خودت. دیگر نمیتوانی برگردی و از خانوادهات طلب حمایت کنی. نمیتوانی به جایی شکایت کنی! حقی برای خودت قائل نشدی که آن را از کسی مطالبه کنی.
این کاغذ سفید سفید است. حتی نمیدانی تا چند روز دیگر دوستت دارد. تا چندماه یا چند سال دیگر در آن خانه میمانی. چقدر دیگر با هم زندگی میکنید و آیا ماه آینده هم خرج و مخارج خانه را پرداخت میکند یا نه؟
حتی روی این کاغذ سفید ننوشته قرار است فقط با تو باشد. از کجا میدانی تو تنها کسی هستی که میگوید دوستش دارد؟
آری! حالا اگر قبل از گرفتن این کاغذ سفید خوب فکر کنی، میبینی ازدواج سفید، سفید است؛ ولی ازدواج نیست.
ازدواج سفید مشروع است یا نامشروع؟
ازدواج سفید میتواند با دو فرضیه پیش برود. اول اینکه با عقد شرعی موقت یا دائم و بدون ثبت رسمی انجام شود. در این حالت باید شرایط صحت عقد که اجازه پدر دختر است فراهم باشد مگر اینکه دختر خانم به سی سالگی رسیده و رشیده باشد که بکارت خود را به هر نحوی از دست داده باشد.
به نظر میرسد غالبا چیزی که به نام ازدواج سفید در جامعه در جریان است از نوع نامشروع آن و بدون جاری شدن صیغه عقد ازدواج و محرمیت است. یعنی مصداق باهم باشی و هم خانگی است. صرفا این روابط نامشروع به جای اینکه موقت و گذرا باشد یا در محلهای نامتعارف اتفاق بیافتد، در یک خانه و بین دو فرد معین اتفاق میافتد.
آیا ازدواج سفید یک رابطه عاشقانه است؟

نمیتوان وجود تمایل به جنس مخالف و علاقه اولیه در این رابطه را انکار کرد. حال اینکه تعریف ما از عشق چیست و چرا در منطبق دانستن این رابطه با عشق تردید دارم موضوع دیگری است. مسأله اصلی این است که در بسیاری از موارد یعنی در حدود ۹۹.۹۹ درصد ازدواجهای سفید این عشق و علاقه اولیه گاهی در طول چند روز و گاهی در طول چند سال (غالبا کمتر از ۵ سال) از بین میرود. این موضوع دلایل روشن و واضحی دارد.
در ازدواج سفید ساختار لازم برای مراقبت از عشق وجود ندارد. عشق یک موجود زنده و پویا است. به همین دلیل هم نیاز به حفظ و مراقبت دارد و هم نیازمند به رشد کردن و تکثیر شدن دارد.
در ازدواج سفید از یک سو مرد تعهدی در قبال زن ندارد و او را همسر واقعی خود نمیداند. به او به چشم یک هم خانه و نهایتا یک دوست نگاه میکند. این نوع نگاه موجب می شود همواره در دل خود برای اینکه تمام توان خود را خرج زن کند تردید داشته باشد. بنای ازدواج سفید بر یک زندگی مادام العمر نیست و هر دو طرف این را می دانند که میخواهند بتوانند بعد از مدتی راحت و بیدردسر از هم جدا شوند.
خود شما قضاوت کنید. آیا در رابطهای که قرار است همین امروز و فردا یا نهایتا دو، سه سال دیگر تمام شود، شما همه وجودتان را هزینه میکنید؟
آیا با من موافقید که لازمه عشق گذشتن کامل از خود و فانی شدن در معشوق است؟ در ازدواج سفید یعنی رابطهای که دو طرف آن طلبکار هستند و تعهدی نسبت به هم ندارند عشق واقعی را میتوان تجربه کرد؟
با ازدواج سفید باید منتظر چه اتفاقات ناگواری باشی؟
اگر بخواهیم ازدواج سفید را همانطور که رسالت این مقاله است از دید یک دختر بررسی کنیم، دلایل متعددی وجود دارد که ثابت میکند ضرر اصلی در این نوع ازدواج متوجه دختر خانمی است که وارد این رابطه شده است.
ابتدا اجازه دهید دلیل دختر و پسر را برای ازدواج سفید بررسی کنیم. این دلایل مبتنی بر گفتهها نیست بلکه براساس چیزی است که پشت پرده کلمات و الفاظ، در ذهنها میگذرد.
دلایل اغلب پسرها برای ازدواج سفید:
فرار از مسئولیت خانواده و عواقب آن:
یک مرد زمانی که میخواهد دختری را به همسری خود درآورد نسبت به او لازم است تعهداتی را بپذیرد. از جمله اینکه تأمین اقتصادی خانم تحت عنوان نفقه شرعی و مهریه را برعهده میگیرد. مسئولیت فرزندی که در این رابطه متولد می شود را به عنوان پدر میپذیرد و در میدان عمل زمینه سرپرستی انسانهایی را برعهده دارد که نمیتواند از آنها جدا شود و آنها را ترک کند.
حتما موافقید که اگر مرد چنین تعهداتی را نپذیرد خانواده تشکیل نمیشود و انسانها دیگر جای امنی برای طی کردن دوران کودکی و نوجوانی خود ندارند. از میان من و شما هم افرادی هستند یا لااقل در اطرافیان خود سراغ داریم که پدر مسئولیتپذیر نبوده و فرزندان با رنجها و کمبودها یا بهتر است بگویم عقدههای متعددی رشد کردهاند.
رهایی از مراحل دشوار ازدواج:
اطمینان داریم که ازدواج در جامعه امروزی دشوار و پیچیده شده است. با این حال نیاز به جنس مخالف برای رسیدن به آرامش یک نیاز فطری است و با بیپاسخ ماندن زمینه نا آرامی در فرد و به تبع در جامعه را فراهم میکند. چون جامعه مجموعهای از همین افراد است.
نیاز جنسی که البته پایینترین سطح از نیاز به جنس مخالف است در مرد زودتر بروز میکند و از همان اوایل بلوغ میخواهد راه خود را پیدا کند. وقتی مرد نمی تواند ازدواج کند اگر از قدرت معنوی کافی برخوردار باشد تقوا پیشه میکند. اگر نتواند به انحرافات روی میآورد که خودارضایی، فحشا و زنا از انواع آن است.
ازدواج سفید در چنین شرایطی بیشتر از اینکه یک تعهد برای زندگی باشد، یک دام برای به اسارت کشاندن دختری است که به نوعی قربانی بردگی جنسی برای این پسر خواهد شد.
تنوع طلبی:
گاهی مسئله به عدم سلامت روان و سلامت جنسی مرد برمیگردد و خود را متعهد به هیچ خانمی نمیداند. او به خود اجازه میدهد با هر کسی که میخواهد رابطه جنسی داشته باشد و کامجوییهای او پایانی ندارد. در چنین شرایطی ازدواج سفید (بخوانید باهم باشی به سبک غربی) پوششی است که ضمن تظاهر به علاقه و هم خانگی با یک خانم در روابط خود با دیگران آزاد باشد.
نیاز به خدمتکار
مرد مجردی که در یک خانه بزرگ تنهایی زندگی میکند برای اداره خانه نیاز به کسی دارد که کارهایش را انجام دهد. لباسهایش را بشوید و غذا درست کند و هر وقت مرد به خانه میآید خانه مرتب باشد. معمولا این مردها با شرارت و بیحیایی تمام، در آگهیهای فضای مجازی مینویسند: «به دنبال همخانه خانم با اندام زیبا و روی فرم، مسلط به ماساژ با ساپورت مالی کامل.»
یکی از دختر خانمها میگفت: «در ابتدا به هم علاقه زیادی داشتیم؛ ولی بعد از مدتی احساس می کردم شدهام خدمتکار خانهاش. وقتی میآمد و غذا حاضر نبود یا خانه مرتب نبود طلبکار میشد که من خرجیات و جای خوابت را نمیدهم که بخوری و بخوابی و پا روی پا بیاندازی. بعد از مدتی کار به خشونت کشید و مرا در حد مرگ کتک میزند و یکبار بینیام را شکست و راهی بیمارستان شدم. از ترس و ضعف به خودم روی تخت بیمارستان میلرزیدم و همان شب تصمیم گرفتم دیگر باز نمیگردم.»
البته در ازدواج هم زن همین کارها را انجام میدهد؛ ولی دو فرق اساسی دارد. اول اینکه زن از روی عشق و علاقه و داوطلبانه این مسئولیت را برعهده میگیرد و دوم اینکه مرد شأن و شخصیت زن را رعایت میکند و طلبکار او نمیشود. در اسلام حتی این حق برای زن محفوظ است که در مقابل کارهای خانه از شوهر خود حقوق دریافت کند؛ چراکه هرگز او را به چشم خدمتکار مرد نمینگرد.

دیکتاتوری:
شاید این یکی عجیب و غریب باشد؛ ولی واقعیت دارد و مصادیق آن هم در ازدواج سفید کم نیستند. در این حالت مرد اصلا زن را موجودی برابر و دارای حقوق انسانی تصور نمیکند. او خود را فردی میداند که به دلیل موقعیت مالی و ثروتی که در اختیار دارد می تواند هر زمان بخواهد دختری را به خدمت بگیرد، او را تأمین مالی کند و برای کارهای خانه و نیازهای جنسی از او استفاده کند و هر زمان هم که دلش را زد او را دور میاندازد و خدمتکار خانه و برده جنسیاش را عوض میکند.
متأسفانه این افراد همینقدر می توانند وقیح باشند و زن را در حد یک مستعمره پایین بیاورند. اکنون باید از خود بپرسید آیا میتوانید به عنوان یک دختر در ازدواج سفید همان شأن و شخصیت و آرامشی را داشته باشید که اسلام با ازدواج به زن عطا نموده و مرد را موظف با تأمین مالی زن ساخته است؟
خب! اگر هنوز نمیتوانید پاسخ درستی به این سوال بدهید، بگذارید دلایل دختر خانمها را هم بررسی کنیم. احتمال زیاد شما هم یکی از این دلایل را دارید.
دلایل اغلب دخترها برای ازدواج سفید:
نیاز مالی
بررسیها نشان میدهد بخش قابل توجهی از دخترهایی که به ازدواج سفید تن دادهاند، دختران شهرستانی از خانوادههای کم درآمدی هستند که در کلان شهرها تحصیل میکردهاند.
دشوار بودن طلاق
وقتی نظرات برخی خانمهایی را که به ازدواج سفید تن داده بودند میخواندم یکی از دلایل پر رنگ پیچیده بودن مسأله طلاق از طرف زن بود. اینکه چرا حق طلاق در اسلام بر عهده مرد و از حقوق اوست نیاز به بحث مجزا و مفصلی دارد.
دلایل متعد روانشناسی، انسانشناسی و جامعه شناسی وجود دارد که اعطای این حق به مرد براساس توانمندیهای مردانه و مصلحت همه خانواده بویژه فرزندان است. با این حال موافق نیستم که رها شدن از مسیر قانونی طلاق دلیل موجهی برای ازدواج سفید است؛ چون ازدواج سفید را بنا به دلایلی که در ادامه به آن میپردازم محروم شدن دختر از همه حقوق قانونی و اجتماعی خودش میدانم و این با هزینه و زحمتی که برای طلاق در یک ازدواج ناموفق باید متحمل شد به هیچ وجه قابل مقایسه نیست.
معتقدم راهکار درست، پیشگیری از طلاق با همسرگزینی صحیح و انتخاب آگاهانه است. من در دوره (عقل عاشقی) به مراحل انتخاب آگاهانه به قدر کافی پرداختهام. همچنین در خصوص مراحل خواستگاری به روش علمی میتوانید به مقاله ( سه مرحله خواستگاری عالی به روش علمی ) مراجعه کنید.
نیاز جنسی
شهوت در زن ۹ برابر مرد است؛ البته حیا هم به همین نسبت در زن بیشتر است. زنی که مطلقه است یا رابطه جنسی نامتعارف را به هر نحوی تجربه کرده میل جنسی بیشتری نسبت به یک دوشیزه خانم دارد. دستیابی راحت و سریع به نیاز جنسی بدون اینکه لازم باشد تعهدی در مقابل فرد مقابل داشته باشید میتواند یکی از انگیزههای پنهان برای گرایش به ازدواج سفید توسط دختران جوان باشد؛ یعنی برخی از دختران همانند پسران از روابط جنسی در باهم باشی و هم خانگی استقبال میکنند و آن را یک اتفاق خوب میدانند؛ البته تا زمانی که عواقب آن گریبانشان را نگرفته باشد.
ترس از فرزندآوری
برخی از خانمها به طرز عجیبی از فرزندآوری بیزارند. هنوز خودم نمیدانم چطور میشود یک خانم همه خواستگارهای خودش را صرفا بخاطر اینکه نمیپذیرند هرگز بچهدار نشوند رد میکند و در نهایت هم به ازدواج سفید گرایش پیدا میکند؟ به هر حال در ازدواج سفید مرد هم نمیخواهد مسئولیت فرزندی گریبانش را بگیرد و به همین دلیل توافق نامشروع خوبی انجام میشود.
نیاز به امنیت عاطفی
بیش از هر نیاز دیگری امنیت عاطفی برای دختران بسیار حیاتی است. دختری که با خانواده خود حال خوبی ندارد و به اندازه کافی تأمین نشده یا با سختگیری زیاد و نادیده گرفته شدن توسط خانواده محدود و تحقیر شده آماده است تا به هر کسی پناه ببرد.
مردی که برای رفع نیازهای خود خارج از تعهد ازدواج به دنبال سوژه میگردد چنین دختری را طعمه آسیبپذیری میداند که به راحتی میتوان او را اغوا کرد. در حالی که دختر واقعا قصد کار نامشروع ندارد و صرفا یک خلاء عاطفی در وجودش او را به این مسیر نامعلوم کشانده است.

تعداد قابل توجهی از دخترانی که تن به ازدواج سفید میدهند
به راحتی مورد خشونت قرار میگیرند.
وعده ازدواج
جالب است بدانید حتی در میان دخترانی که باورهای دینی محکمی ندارند، عفت به عنوان یک اصل حکومت قدرتمندی در وجودشان دارد. این اصل عفت چنان قدرتمند است که حتی بازیگران فیلمهای ایروتیک هم حدی برای آن قائل هستند و فراتر رفتن در آن را خلاف عفت میدانند. به عنوان مثال دوست ندارند سینههای خود را در فیلم نمایش دهند.
وقتی در مورد ایران صحبت میکنیم یعنی در مورد کشوری صحبت میکنیم که جمعیت آن براساس حلالزادگی و حلالخواری پرورش یافته و چنین دختری شاید حاضر باشد موی خود را برای زیبایی بیرون بگذارد؛ ولی قطعا رابطه جنسی نامشروع را خط قرمز خود میداند.
چنین دختری در حالی به ازدواج سفید تن میدهد که به او وعده ازدواج داده شده. مثلا پسر به او گفته فعلا شرایط ازدواج فراهم نیست بیا مدتی باهم زندگی کنیم تا بعدا وضع مالی من بهتر شود یا آمادگی لازم برای صحبت با خانوادهات را پیدا کنیم.
یکی از دختران قربانی چنین اعتمادی میگفت: « ابتدا به من میگفت من دوستت دارم و میخواهم با تو ازدواج کنم. ما که قرار است همیشه باهم زندگی کنیم چه فرقی میکند امروز زندگی را باهم شروع کنیم یا چند سال دیگر؟ فقط آن زمان پیرتر شدیم و عمرمان را برای خوشی باهم بودن از دست دادیم. بیا با هم زندگی کنیم و بعد با خانوادهات صحبت میکنیم و عقدمان را رسمی میکنیم.»
همین دختر میگوید بعد از مدتی که باهم بودیم یک شب دیگر پیدایش نشد. خانه و اجاره خانههای معوقه را برای من گذاشت و رفت.
با این توضیحات روشن میشود که چه عواقب ناگواری در انتظار دختری است که وارد یک رابطه ی نامشروع و غیرقانونی به نام ازدواج سفید میشود.
فرصت این مقاله اجازه نمیدهد این پدیده را از سه زاویه دیگر یعنی آسیبهای دینی و شرعی، آسیبهای روانی طرفین و آسیبهای اجتماعی بررسی کنیم. عمق فاجعهای به نام ازدواج سفید به همین جا ختم نمی شود. نسبت دادن کلمه پاک و مقدس ازدواج به امری نامشروع و ناشایست و استفاده از بار واژه سفید که نشانه پاکی، عفاف و معنویت است با امری تقلیدی از کشورهای غرق در مفاسد اخلاقی خیانتی ناروا در حق جوانان عزیز حلالزاده و حلالخوار این سرزمین است.
همچنین ما در این مقاله فرصت نکردیم توضیح دهیم که برای پسر هم همه چیز گل و بلبل نیست، چون رسالت این مقاله آگاهی افزایی برای مخاطب اصلی جاندخت یعنی دختران عزیز است. با این توضیح در بخش پایانی به چند سوال در مورد ازدواج سفید باید پاسخ بدهیم:
اول) آیا ازدواج سفید همان زناست؟
بدون هیچ تعارفی باید بگوییم اگر ازدواج سفید از نوع رایج آن یعنی همخانگی با جنس مخالف بدون جاری شدن عقد شرعی موقت یا دائم است، بله! نه تنها رابطه جنسی در این باهم باشی همان زنا است که همخوابی با نامحرم و به نمایش گذاشتن اندامهایی که باید از نامحرم پوشانده شود هم خود گناهان دیگری است که صرف نظر از عواقب قانونی، موجب کدورت قلب و ناآرامی در انسان خواهد شد.
از نظر قانونی نیز، براساس ماده ۲۲۱ قانون مجازات اسلامی زنا عبارت است از مباشرت جنسی مرد و زنی که رابطه زوجیت بین آنها نبوده است. چنانچه طرفین به این رابطه اقرار کنند برابر قوانین اسلامی مشمول مجازات قانونی خواهند شد.
دوم) آیا ازدواج سفید رسمیت دارد؟
همانطور که از نام این ازدواج پیداست، سفید است. یعنی نه جایی ثبت می شود. نه خانواده های طرفین از آن با خبرند و نه دو طرف روی کاغذ تعهدی نسبت بهم دادهاند. جالب است بدانید تا سال ۱۹۷۰ چنین ازدواجی در آمریکا هم غیر قانونی بود؛ ولی اکنون قانونی شده. یعنی قانون دو طرف را مجبور میکند به تعهدات قانونی و تکالیف زوجیت در قبال هم حتی در این نوع ازدواج عمل کنند.
در ایران از آنجا که بخش مهمی از قوانین خوشبختانه مطابق دستورات اسلامی است، این ازدواج رسمیت ندارد و زوجین و بویژه خانمها نمی توانند حقوق قانونی خود را در این ازدواج مانند نفقه مطالبه کنند.
سوم) تکلیف فرزندان حاصل از ازدواج سفید چیست؟

تعداد زیادی از فرزندان حاصل از ازدواج سفید
بیرحمانه سقط میشوند.
تعداد بالایی از این فرزندان در سراسر دنیا سقط میشوند؛ اما اگر شانس بیاورند و زنده بمانند براساس قانون به مادر ملحق میشوند؛ چون زنازاده ملحق به زانی است. پس در حق ارث و حق نفقه هیچ مسئولیتی متوجه پدر نیست و تکالیف قانونی در این دو مورد به مادر واگذار شده است. همچنین حق حضانت فرزند هم به پدر نمیرسد و در مورد فرزندان دختر، پدر از حق ولایت خود محروم میگردد و این دو حق از پدر سلب و به مادر واگذار میگردد.
چهارم) اگر ازدواج سفید نکنیم چه کنیم؟
هرچند ازدواج سفید یکی از پیامدهای دشوار شدن ازدواج است؛ ولی معتقدیم هنوز هم با افزایش آگاهی در مورد ازدواج و همکاری خانوادهها میتوان ازدواج را سادهتر کرد. این تنها متولیان دولتی و حکومتی نیستند که باید موانع ازدواج را برطرف کنند.
حتی در شرایط اقتصادی نامناسب هم بسیاری از دختر خانمها حاضرند در یک خانه کوچک اجارهای در کنار همسر خود با عشق و خوشبختی زندگی کنند؛ ولی مصلحت اندیشیهای غیرواقعی خانوادهها موجب می شود کار را برای جوانان خود سخت و دشوار کنند.
پنجم) آیا باورهای دینی در پیشگیری از ازدواج سفید نقش موثر دارد؟
در ابتدای سوره بقره میخوانیم: « ٱلَّذِينَ يُؤمِنُونَ بِٱلغَيبِ وَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَ مِمَّا رَزَقنَٰهُم يُنفِقُونَ (۳)
وَٱلَّذِينَ يُؤمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيكَ وَ مَآ أُنزِلَ مِن قَبلِكَ وَ بِٱلأٓخِرَةِ هُم يُوقِنُونَ (۴)
أُوْلَـٰٓئِكَ عَلَىٰ هُدٗى مِّن رَّبِّهِم وَ أُوْلَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلمُفلِحُونَ (۵)»
یعنی: آنان كه به جهان غيب باور دارند و نماز میخوانند و از آنچه روزى شان كردهايم انفاق میکنند و آنان كه به دين تو (ای محمد) و به آنچه پيش از تو نازل شده و به جهان آخرت يقين دارند، آنها مشمول هدايت پروردگار خويشند و آنها به حقيقت رستگارانند.
بیاعتقادی به ازدواج به عقیده من ریشه در عدم باور به جهان غیب دارد. منظورم جهان نادیده و موهوم نیست. من از خیال و توهم صحبت نمیکنیم. منظورم همان جهانی است که عقل فلسفی بدون وجود آن، وجود جهان مشهود و مادی را غیر ممکن میداند.
چگونه ممکن است جهانی که هیچ چیز در آن ثبات ندارد و دائم در حال تغییر است، به سمت هدفی مشخص حرکت کند بدون آنکه وجه پایدار و ثابتی داشته باشد؟
مثلا ناخن من هر روز تغییر میکند و امروز دیگر ناخن قبلی نیست و شکل جدیدی پیدا کرده. یک دانه زیر خاک تا ابد دانه نیست و یا فاسد شده یا جوانه زده. درخت سبز دیروز امروز خشک و بیبرگ شده. با این حال هیچکدام از چارچوب قوانین حاکم بر خود خارج نمیشود. مثلا درخت امروز، فردا تبدیل به ساختمان نمی شود. این در حالی است که سلول به سلولش عوض شده و دیگر سلول قبلی نیست.
این تغییر در ذات ماده و پایداری در هدف و تحول در چارچوب قوانین نشان دهنده وجود وجه ثابتی در عالم هست که نامش را میگذاریم جهان غیب.
حالا اگر به این جهان غیب باور داشتیم میپذیریم که هر حرکتی در عالم مادی صورتی در آن جهان به وجود میآورد که شخصیت و هویت غیبی ما را می سازد؟ براستی میخواهیم وجه پایدار و هویت ابدی ما با ازدواج نورانی شود یا با زنا سیاه و پلید شود؟
شاید باید روی این موضوع در فرصت دیگری با افرادی که اعتقادی به ازدواج ندارند و گمان میکنند خواندن یا نخواندن یک صیغه یا اجازه دادن یا ندادن پدر برای ازدواج دختر چیز مهمی نیست بیشتر بحث کنیم.
بخش پایانی در بررسی ازدواج سفید
در هر صورت حتی اگر به جهان غیب باور نداشته باشیم پیامدهای شوم ازدواج سفید از نظر جامعهشناسی و روانشناسی به قدری گسترده است و تجربه نارضایتی دخترانی که به ازدواج سفید تن دادهاند به قدری تکاندهنده است که همین عقل مادی منقطع از غیب هم میتواند ما را از این کار نهی کند. به شرط آنکه خب به عواقب آن فکر کنیم.
نمیگویم و نمیخواهم بگویم مسئولیت کسانی که مسأله ازدواج را به این نقطه از بحران رساندهاند نادیده بگیریم و یا حق طبیعی خود را برای ازدواج مطالبه نکنیم. میخواهم بگویم قطعا با من موافقید که وقتی حتی در نهایت تشنگی هستید با خوردن نفت و بنزین نمیتوانید از دست تشنگی راحت شوید؟ و مرا در این دیدگاه همراهی میکنید که همانطور که هیچ چیز برای رفع عطش، آب نمی شود، هیچ چیز هم در رفع عطش جنسی و عاطفی و دستیابی به آرامش، جایگزین ازدواج و تشکیل خانواده نخواهد شد.
تجربه و نظر شما چیست؟
- آیا تاکنون به ازدواج سفید فکر کردید؟ چرا؟
- آیا تجربه ازدواج سفید دارید؟ در این مورد برای ما بنویسید؟
- آیا با نظرات نویسنده در این مقاله موافقید؟ نقد یا دیدگاه خودتان را برای ما کامنت کنید.
- آیا پاسخ به سوال مهمی از دید این مقاله مخفی مانده؟ در کامنتها سوال خودتان را مطرح کنید.
بله. خاطرات واقعی هستند با کمی تغییرات